به نام خدا
اکنون که نزدیک به پنج دهه از عمر خود را سپری نموده ام بدون اغراق چیزی را فراتر از بهاردرزندگی خود لمس نکرده ام . وقتی که خاطرات کودکی خود را به یاد می آورم ؛ بهار این رستاخیززمین و بیداری طبیعت همچون تابلویی جادویی در افق دیدگانم متجلی می شود .
شاید همین تصویر خیالی موجب شده که پس از سال ها ، بهار برای من سیمایی بی بدیل داشته باشد . آن چنان که آثار مستند من بدون رخ نمای چهره شاد و خندان بهار بی معنا می شوند .
در سال هایی که در تاجیکستان حضورداشتم مجموعه مستند « بهار در دیار یار» به کارهایم زینتی خاص بخشید .
نوروز در ایران زیباست اما در تاجیکستان افسون کننده است .
درواقع اگر بخواهیم معنای واقعی جشن بهار را درک نمایم لاجرم باید درنوروز سفری به دیاردوست داشتنی و پارسی زبان تاجیکستان داشته باشیم . سرزمینی که من همواره ازآن به عنوان « دیاریار» یاد کرده ام .