زمین

زمین را دوست بداریم

زمین

زمین را دوست بداریم

سلام خوش آمدید

در جهانِ ادبیات، گاه آثاری پدید می‌آیند که نه تنها داستانی برای گفتن دارند، بلکه حضوری زنده و تپنده از زمان‌ها و مکان‌های فراموش‌شده را در جانِ خواننده می‌دمند.

روایتِ «اشک و خاکستر» اثر امرالله محمودی از همین آثارِ نادر و ماندگار است؛ سفری حماسی و شاعرانه به ژرفای عصرِ سنگ — جایی که انسان، در میانه‌ی خشمِ طبیعت و هراسِ درونیِ خویش، به جست‌وجوی معنا و راز هستی برمی‌خیزد.

از نخستین سطرها، خواننده به جهانی پا می‌گذارد که در آن آتش و خاکستر، مرگ و زندگی، رنج و امید در هم تنیده‌اند.

نثرِ محمودی چنان زنده و تصویری است که هر واژه، بوی خاکِ باران‌خورده و صدای نفس کشیدنِ زمین را در خود دارد.

شخصیت‌ها — از آگیل، مردِ غارنشین، تا ناروا، بانوی سرزمینِ سبز — فراتر از مرزِ داستان می‌روند و بدل به نمادهایی از رنج، مهر و باززایی انسان می‌شوند.

در این روایت، سوماز — زاده‌ی اشک و درد — نخستین نشانه‌ی تولدِ دوباره‌ی انسان است؛

دختری که از دلِ رنجِ مادر و اشکِ زمین پدید می‌آید تا چرخه‌ی زندگی و امید را در سپیده‌گاهِ بشریت از نو معنا بخشد.

آنچه «اشک و خاکستر» را از دیگر روایت‌ها متمایز می‌سازد، هم‌گراییِ حماسه، اسطوره و فلسفه است.

هر تصویر، نه تنها صحنه‌ای از زیستِ انسان، بلکه پرسشی ژرف درباره‌ی سرنوشت، مرگ و آفرینش است.

در این اثر، نویسنده نه تنها داستانی نقل می‌کند، بلکه جانِ تاریخ را بازمی‌نویسد.

خواننده‌ی این اثر، سفری ذهنی و روحانی را تجربه می‌کند — سفری از دلِ خاکسترهای سرد به سرچشمه‌ی اشک‌های گرمِ انسانِ آغازین.

و در پایان، امرالله محمودی — در جایگاه روایتگرِ جهانِ اسطوره‌ها و افسانه‌ها — ما را به تأملی عمیق فرا می‌خواند:

در وجودِ هر انسان، هنوز شعله‌ای فروزان و اشکی پنهان از روزگارانِ کهن باقی است؛ یادگاری از آن هنگام که انسان، در میانِ عشق و بقا، بیم و امید، به هستی معنا بخشید.

  • امرالله محمودی

در ژرفای مستند «دختر چشمه»، یکی از آثار شاخص مجموعه‌ی درخشان «دیار رنگین»، صدای آب نه پژواکی از طبیعت، بلکه آوای جان انسان‌هایی‌ست آکنده از حکمت و عشق.

این اثر باشکوه، تماشاگر را به کشف رازهایی می‌برد که در دل چشمه‌ها نهفته‌اند؛ رازهایی که با گذر فصل‌ها، با شادی و اندوه، با عشق و دلدادگی، رنگ می‌گیرند و به نغمه درمی‌آیند.

امرالله محمودی، با نگاهی ژرف‌اندیش و شاعرانه، چشمه را نه منبعی برای آب، بلکه آیینه‌ای از روح جمعی مردمان بختیاری می‌بیند؛ جایی که زنان و دختران بختیاری، با جامه‌های رنگین، تنها آب را به خانه نمی‌بردند، بلکه امید، زیبایی و پیوند جاودان انسان و طبیعت را در بطن زندگی جاری می‌کردند.

در این روایت تصویری، سرشار از ظرافت و خلاقیت، مستندساز با نگاهی فلسفی و معناگرا، پلی می‌سازد میان دیروز، امروز و فردا تا به یادمان آورد که در شتاب بی‌امان پیشرفت، مبادا صدای طبیعت را از یاد ببریم؛ چرا که با خاموشی آن، پژواک هستی ما نیز به خاموشی و فراموشی خواهد رفت.

«دختر چشمه» دعوتی‌ست به تأمل،

به بازگشت به سرچشمه‌های روشنایی،

به شنیدن صدای آب،

و به درک این حقیقت که شاید نجات فردا، در فهم ژرف امروز از دیروز نهفته باشد.

  • امرالله محمودی

شکوه کوه

در ژرفای زاگرس، آن‌جا که کوه‌ها چون ستون‌های جاودانه تاریخ و فرهنگ ایستاده‌اند، مستند «شکوه کوه» از مجموعه‌ی «دیار رنگین» پرده از پیوندی ژرف و شاعرانه میان انسان و طبیعت برمی‌دارد.

این اثر، با نگاهی خلاقانه و اندیشمندانه، روایت‌گر سرچشمه‌های تمدن ایرانی در دل کوهستان‌های چهارمحال و بختیاری است؛ جایی که زردکوه افسانه‌ای، کارون خروشان و دشت‌های زرخیز خوزستان، از هزاران سال پیش بستر زندگی، فرهنگ و باور را در آغوش خویش پرورده‌اند.

در فرهنگ بختیاری، کوه‌ها تنها توده‌هایی از سنگ و خاک نیستند؛ آنان جان دارند، سخن می‌گویند و نغمه‌سرای پایداری و شکوه‌اند. در ترانه‌ها و مثل‌ها، در روایت‌های شفاهی و در نجواهای شبانان، صدای کوه پژواک زندگی است؛ نماد شکیبایی، سخاوت و آزادگی.

عشایر بختیاری، با زیست اصیل و بی‌پیرایه خویش، روح زنده‌ی کوه‌ها در زمانه‌ی ما هستند؛ مردمانی که هر گامشان بر خاک، پژواکی از هزاران سال کوچ و زیستن در آغوش زمین است.

در روزگاری که انسان از طبیعت فاصله می‌گیرد، «شکوه کوه» یادآور می‌شود که بازگشت به ریشه‌ها، بازگشت به کوه، بازگشت به زندگی است.

این اثر فاخر به قلم و نگاه هنرمندانه‌ی امرالله محمودی، مستندساز، پژوهشگر و راوی فرهنگ بختیاری، آفریده شده است؛ اثری که نه‌تنها تصویری جاودانه از طبیعت، بلکه تجلی‌گاه فرهنگ، تاریخ و روح زاگرس در گذر زمان است.

  • امرالله محمودی

در سپیده‌دمی بی‌نام، آنگاه که زمان در خواب نخستین خود نفس می‌کشید، نوری لرزان از ژرفای خاک برخاست و با اشک زمین درآمیخت. از آن پیوند مقدس، انسان زاده شد؛ از اشک و از خاکستر، از سوز و از سرود.  

«اشک و خاکستر» بازگشت به همان لحظه‌ی ازلی‌ست؛ به آن دم آغازین که آتش، اندیشه را زاد و درد، معنا را آفرید.  

در این روایت، واژه‌ها بوی سنگ و خون می‌دهند، اما در ژرفای‌شان نوری جاودان می‌تپد.  

آگیل، مردی برخاسته از خاک، و ناروا، بانوی سرزمین روشنایی و راز، دو چهره‌ی ازلی انسان‌اند: یکی در جستجوی معنا و دیگری در پی عشقی ابدی.

در نبرد میان مرگ و زندگی، در آغوش تاریکی و شعله، سرنوشت بشر بر صخره‌های خاموش رقم می‌خورد؛ صخره‌هایی که هنوز پژواک نخستین گریه‌ی انسان را در خود نگاه داشته‌اند.  

اینجا مرز هستی و نیستی است؛  

جایی که اشک، آتش را می‌شکند و آتش، از دل خاکستر، حیات می‌رویاند.  

ناله‌ی مارگزیده‌ای در غار، زوزه‌ی گرگان سپید بر فراز قله‌ها، خشم آتشین کوه‌های سترگ و باران سیاه اندوه بر چهره‌ی زمین، همه سرودی واحدند؛ آوازی برای انسان که از دل رنج، راهی به سوی نور می‌گشاید.  

«اشک و خاکستر» نه تنها داستانی از عصر سنگ، که آیینی‌ست برای بیان راز جاودانه‌ی زندگی؛ یادآوری آن‌که آتش هرچند می‌سوزاند و می‌گدازد، اما روشنی‌اش میراثی ماندگار در جان آدمی‌ست.  

و انسان، در هر عصر و در هر خاک، همواره از دل سوختن، دوباره زاده می‌شود.  

و این سرود، با قلم «امرالله محمودی»، مسافر زمان و روایتگر جهان افسانه‌ها و اسطوره‌ها، همچون شعله‌ای در دل تاریکی، راه خویش را به سوی شکوه و جاودانگی می‌گشاید.

  • امرالله محمودی

نی‌نواز، اندوهش را در زخم کهنه‌ی نی فرو می‌ریزد، و جهان از ناله‌ی او می‌لرزد.  
نغمه‌اش، فریاد پرنده‌ای گمشده است که از قفس آهنین می‌گریزد و خطی از دلدادگی بر سپهر بی‌پایان آبی می‌کشد.

مردی غمگین بر بالین غم نشسته است؛
دریایی در چشمانش خفته،
و خروش خاموش هزاران رود در دلش می‌جوشد.
او با اندوه می‌خواند،
برای دل‌داده‌اش،
آن‌که گیسوانش را با تاریکی شب درآمیخت،
و در سیاهی گم شد.

  • امرالله محمودی

دختر نشسته بر لب رود

در گذر بیش از سه دهه حضور در عرصه‌ی مستندسازی، بارها در پیشگاه رود کارون ایستاده‌ام؛
رودی که از فراز کوه‌های کهن سرچشمه می‌گیرد و همچون رشته‌ای زرین، پهنه‌ی دشت‌ها را درمی‌نوردد.

کارون، جان زمین را به تپش درمی‌آورد و شکوه طبیعت و تاریخ را در آغوش می‌پرورد.
من در قاب تصویر، جلوه‌های شکوهمند او را ثبت کرده‌ام و هر بار با موسیقی و کلام، کوشیده‌ام سرود جاودانه‌اش را به زبان هنر بازآفرینم.

امّا در سالیان اخیر، نجوایی ژرف در درونم برخاست؛ زمزمه‌ای که از اعماق آب‌ها می‌آمد و راز خویش را آشکار می‌کرد:
«کارون تنها آن نیست که در چشم می‌بینی یا با گوش می‌شنوی.
اگر حقیقت مرا می‌طلبی، باید به سفری دیگر پای نهی؛ سفری نه در جغرافیا، بلکه در بیکران فلسفه و معنا.»

در پرتو این ندا، چشم ظاهر را فرو بستم و چشم باطن را گشودم.
آنگاه قطره‌ای پدیدار شد؛ کوچک و بی‌آلایش، اما حامل راز نهان آفرینش.
قطره‌ای که از آغوش دریا برخاسته بود و در جست‌وجوی بازگشت، راهی جاودانه را آغاز کرد.

قطره از سپیده‌دم مه‌آلود گذشت، از کوه‌های افسانه‌ای و جنگل‌های کهن عبور کرد
و به سرزمینی رسید که تاریخ و اسطوره در آن درهم تنیده بودند.

در آن سرزمین، الهه‌ای از آب و نور زاده شد: آرینا؛
چهره‌ای نه از خاک، بلکه از جوهر آب و پرتو آسمان.
گیسوانش چون جویباران نقره‌ای روان، و دیدگانش آینه‌ی آسمان و زمین بود.

آرینا با کارون هم‌سفر شد، و از پیوند او با رود، حقیقتی نو پدید آمد: آرینارود.
این رود، نه تنها جریان آب، که حافظ سرودها، آیین‌ها و یادگار نسل‌ها شد.
آرینارود، تجسم پیوند انسان، طبیعت و اسطوره گردید؛ راهی به سوی جاودانگی و پرده‌ای از رازهای نهان هستی.

و آنگاه که مرز میان من و رود فرو ریخت، دریافتم:
من در کارونم و کارون در من است.
این حقیقت، نه تمثیلی گذرا، بلکه پیمانی جاودانه میان من و رود بود؛
بیانی از پیوندی که از بند زمان و مکان فراتر می‌رود،
و یادآور آن است که رود، شاهرگ حیات و روح زندگی است.

  • امرالله محمودی

نقش گرز رستم

آغاز نگارش «تاریخ‌داران بی‌تاریخ (روایتی از معنا تا بی‌معنایی)» – سفری در دل اسطوره و مدرنیته.
 
در سپیده‌دمی کهن، پیش از آن‌که واژه‌ها بر لبان شکوفه کنند، پیش از آن‌که زمان زنجیرهای سنگینش را بر اندیشه فروبندد، انسان در پرتو لرزان آتش غارها می‌نشست؛ می‌نگریست، می‌شنید، و گوش جان به رازهای بی‌کران جهان می‌سپرد. آن‌جا، اسطوره‌ها می‌جوشیدند، می‌درخشیدند، و می‌رقصیدند؛ چون شعله‌های آتش که از دل تاریکی برمی‌خاستند و آسمان اندیشه را روشنی می‌بخشیدند. معنا، همچون هوایی زلال، در ریه‌های آدمی می‌دوید و هر نفس، تپشی بود برای روایتی بی‌پایان.
 
هزاره‌ها گذشت. برج‌ها بر آسمان روییدند. هیولاهای شیشه‌ای دل ابرها را خراشیدند. معبدهای پولادین در شهرهای بی‌خواب قد برافراشتند و مهی سرد و خاکستری بر چهره شهرها نشست. انسان، سرگشته در کوچه‌های تنگ بتن و آهن، همچنان در جست‌وجوی همان معنا ماند. در حجم سنگین غوغای زندگی مدرن، پژواک اسطوره‌ها خاموش شد، خاموش و گم، و آینه روح انسان معاصر ترک برداشت و فرو ریخت.
 
تاریخ‌داران بی‌تاریخ ـ روایتی از معنا تا بی‌معنایی ـ نه کتابی برای ورق زدن، که آیینی برای عبور است؛ عبور از مرزهای زمان و مکان، از رؤیا به کابوس، از شکوه به خلأ. پلی است افراشته از کوه‌های سترگ دیروز تا پرتگاه‌های لغزان امروز؛ پلی از واژه، از تصویر، از اندیشه؛ پلی که خواننده را به ضیافتی دوباره با خدایان فراموش‌شده دیروز و سایه‌های سنگین امروز فرا می‌خواند.
 
هر فصل، صحنه‌ای است که در آن سنگ‌های کهن و شیشه‌های مدرن شانه‌به‌شانه می‌ایستند. هر سطر، فانوسی است در راهرویی تاریک که به تالارهای پنهان تاریخ می‌رسد. این سفر، نه آغاز دارد و نه پایان؛ چرا که قلب معنا، جاودانه در میانه راه می‌تپد.
 
پس برخیزید و همراه شوید؛ در شعله خاموش‌نشدنی اسطوره‌ها بار دیگر چهره جاودانه انسان را بجویید؛ چهره‌ای که در آینه این روایت، از اعماق تاریکی و نور، خویشتنِ گمشده شما را بازمی‌نمایاند… و بازمی‌آفریند.

  • ۰ نظر
  • ۳۱ شهریور ۰۴ ، ۰۱:۲۵
  • امرالله محمودی

 

امرالله محمودی (متولد ۱۳۴۹)، مستندساز، پژوهشگر، نویسنده و هنرمند ایرانی، بیش از سه دهه از زندگی خویش را وقف کاوش در روح فرهنگ، ثبت حقیقت‌های بوم‌زاد و خلق جهانی چندرسانه‌ای از هنر و اندیشه کرده است. او هنرمندی است که آثارش ریشه در خاک می‌دوانند و در عین حال، بال در افق‌های جهان می‌گشایند؛ آثاری که پژوهش، خلاقیت و عشق به سرزمین را درهم می‌آمیزند و مخاطب را به تجربه‌ای شاعرانه و ژرف فرامی‌خوانند.

ریشه‌ها و اشتیاق به فرهنگ بوم‌زاد

محمودی در سرزمینی چشم به جهان گشود که کوه‌های سترگ، دشت‌های بیکران و رودهای همیشه‌جاری‌اش با افسانه‌ها، نغمه‌ها و آیین‌های کهن درهم‌تنیده بودند. از همان سال‌های آغازین، روح او با فرهنگ و هویت بومی هم‌نفس شد. این اشتیاق، نه یک علاقه گذرا، بلکه شورِ زیستن در آغوش فرهنگ و روایت‌گری با زبان هنر بود؛ فرهنگی که او در هر اثرش آن را زنده، جاری و بی‌پایان نشان می‌دهد.

تحصیلات دانشگاهی و بنیادهای علمی

امرالله محمودی تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهٔ تولید سیما در دانشگاه صدا و سیما به انجام رساند. این دانش علمی و تخصصی، همراه با تجربه‌های میدانی و جست‌وجوی مداوم در بطن فرهنگ مردم، بنیانی استوار برای مسیر هنری و پژوهشی او ساخت. حاصل این پیوند میان دانش و تجربه، آثاری است که هم بر شانه‌های تحقیق و پژوهش استوارند و هم با روح شاعرانه و خلاقیت هنری آمیخته‌اند.

پژوهشگری و نویسندگی

پژوهش برای محمودی نه صرفاً گردآوری اسناد، که سفری زنده در رگ‌های فرهنگ است. نوشته‌های او، بازتابی از همین نگرش‌اند؛ متونی که دقت علمی را با نگاه شاعرانه درمی‌آمیزند و فرهنگ را چون موجودی زنده، جاری و سخنگو به تصویر می‌کشند. نقطهٔ اوج این مسیر، رمان «آرینا‌رود» است؛ روایتی اسطوره‌ای و فلسفی که انسان و رود را در پیوندی جاودانه می‌نشاند و مرز میان واقعیت و افسانه را درهم می‌شکند.

فیلم‌سازی و کارگردانی

امرالله محمودی در عرصهٔ سینما و مستند، با نگاهی پژوهشگرانه و روح شاعرانه، آثاری آفریده است که از نماهنگ و پویانمایی تا مستند بلند را دربرمی‌گیرند. هر اثر او، تجلی پیوند انسان، فرهنگ و طبیعت است. در میان این آثار، «دیار رنگین» ـ مجموعه‌ای بیست‌قسمتی ـ جایگاهی درخشان دارد؛ اثری که تاریخ و زندگی بختیاری را با نگاهی ژرف و هنری بازآفرینی کرده و به سندی ماندگار از میراث معنوی ایران بدل شده است.

حضور در آسیای میانه و تاجیکستان

محمودی افق نگاه خود را فراتر از مرزهای جغرافیایی برده و در آسیای میانه و تاجیکستان نیز به خلق آثار پرداخته است. تمرکز او بر فرهنگ پارسی‌زبانان و مردم‌شناسی این سرزمین‌ها، نشان از رسالتی گسترده دارد: بازنمایی میراث مشترک تمدنی. بدین‌سان، او نه‌تنها مستندسازی ایرانی، بلکه نماینده‌ای فرهنگی در جهان پارسی‌زبان به شمار می‌آید.

آثار شاخص

او آثار متعددی در کارنامهٔ هنری خود دارد که از جمله می‌توان به:
آفرینش‌ها در ایران:
مجموعهٔ مستند بیست‌قسمتی «دیار رنگین»
مجموعهٔ مستند بیست‌قسمتی «دیار رویایی»
مجموعهٔ مستند یازده قسمتی «دیار مهر»
مجموعهٔ مستند چهار قسمتی «کژدم»
مجموعهٔ مستند بیست و چهار قسمتی «بر بلندای بام ایران»
مستند «کوه به کوه می‌رسد»
مستند «بهار»
مستند «چوم»
مستند «پولاد» 
مستند «یاسه چاه»

آفرینش‌ها در حوزه آسیایی میانه و تاجیکستان:
مجموعهٔ مستند نه قسمتی «بهار در دیار یار»
مجموعهٔ مستند چهار قسمتی «با تاجیکان»
مستند «سفر به بدخشان»
مستند «لنین یا رودکی»
مستند «هولبوک قلعه افسانه‌ای»
مستند «کوه نمک»
مستند «دست‌ها و سنگ‌ها»
مستند «مسعود‌نامه»
و رمان فاخر «آرینا‌رود»
اشاره کرد؛ آثاری که فراتر از روایت صرف، به تجربه‌ای شاعرانه و فلسفی بدل شده‌اند و انسان را در پیوندی دوباره با فرهنگ، تاریخ و طبیعت قرار می‌دهند.

«آرینا‌رود»؛ جهانی چندرسانه‌ای و پیام جاودانه

«آرینا‌رود» تنها یک رمان نیست، بلکه جهانی زنده و چندرسانه‌ای است. در این اثر، داستان، تصویر، موسیقی و تجربه‌های حسی به هم می‌پیوندند تا سفری چندبُعدی برای مخاطب خلق شود. «آرینا‌رود» پلی است میان فرهنگ بومی و افق‌های جهانی؛ پیامی است انسانی دربارهٔ عشق به سرزمین، پاسداشت میراث معنوی و احترام به طبیعت.

این جهان چندرسانه‌ای، با مستندها، نماهنگ‌ها، پویانمایی‌ها و آثار تصویری-شنیداری گسترش یافته و مخاطب را به تجربه‌ای عمیق‌تر و کامل‌تر از اثر فرامی‌خواند. بدین‌گونه، «آرینا‌رود» نه فقط یک روایت، بلکه یک افق فلسفی و هنری است؛ تجسمی از چشم‌انداز امرالله محمودی که پژوهش و هنر، تاریخ و اسطوره، طبیعت و روح انسان را در یک کل جاودانه به هم پیوند می‌دهد.

  • ۰ نظر
  • ۲۹ شهریور ۰۴ ، ۲۱:۴۸
  • امرالله محمودی

از آسمان، قطره‌ای فرو می‌چکد؛ در آینه‌ی چشمه چشم می‌گشاید و در مسیر تقدیر، با کارون هم‌پیمان می‌شود. هر موج، زمزمه‌ای‌ست از عهدی کهن میان انسان و رود—پیمانی که در ژرفای زمان تنیده شده و تا ابد جاری‌ست.

«آرینا‌رود» تازه‌ترین آفرینش امرالله محمودی است؛ سفری اسطوره‌ای و افسانه‌ای از دل فرهنگ و طبیعت ایران، جایی که کارون نه تنها رودی جاری، که هم‌نفسِ روح و وارثِ جاودانگی است.

با زبانی فاخر، تصویری زنده و ساختاری معناگرا، این اثر مرز میان اسطوره و واقعیت را می‌زداید و جهانی می‌آفریند که ریشه در ماهیت و هویت بومی دارد و افق‌های جهان‌شمول را می‌گشاید. پیام عشق به سرزمین، پاسداشت میراث، و احترام به طبیعت، خواننده را به تأملی فلسفی و ژرف در معنای بودن و پیوند با هستی فرا می‌خواند.

و فراتر از روایت… «آرینا‌رود» ظرفیتی‌ست برای زاده‌شدن در قالب‌های دیگر: فیلمی فاخر، مستندی فرهنگی، یا تجربه‌ای چندرسانه‌ای که بتوان در آن قدم زد، صدای امواجش را شنید، و در آسمانش عشق و هستی را یافت. جهانی که می‌توان با آن نفس کشید، در آن غوطه‌ور شد، و هر بار، پرده‌ای تازه از معنا را کشف کرد.

این رمان، برآیند نگاهی ژرف و خلاقانه است؛ سندی زنده از یگانگی انسان و رود، و دعوتی به سفری که از زمین آغاز می‌شود و تا کرانه‌های بی‌پایان امتداد می‌یابد—سفری که با هر بارِ خواندن، قطره‌ای دیگر را به اقیانوسِ اندیشه و معنا می‌افزاید.

و آفریننده اثر، هم نوا با صدایی که از ژرفای کارون برمی‌خیزد، می‌گوید:
«کارون در من است و من در کارون»

  • ۰ نظر
  • ۲۴ شهریور ۰۴ ، ۰۰:۳۶
  • امرالله محمودی

نماهنگ «سیب سرنوشت»

 

ترانه «چلچله»
ترانه‌سرا: فرزاد ظفریان
خواننده: موسی موسوی
 (بر اساس نوای بومی-محلی بختیاری)
ملودی و آهنگ‌ساز: محمدحسین بهرامی
تنظیم‌کننده: مجتبی صادقی و کامبیز جهان‌بخش
نی: محمدحسین بهرامی
بم‌تار: بهار صادقی
تنبک و دف: محسن بکرانی
دهل: رضا خاک‌زاد
دایره و تامبورین: رویا باغستانی
ضبط، میکس و مسترینگ: استودیو چکاوک زنده‌رود
گرافیست: پویا محمودی
تهیه‌کننده و کارگردان: امرالله محمودی
آفرینش و نمایش: نگاه پارسی

  • امرالله محمودی
زمین

مهر زمین نشانه‌ای آشکار از مهربانی خداوندگار یکتاست، بیایید با زمین دوست باشیم.
نویسنده وبلاگ: امرالله محمودی