در جستجوی گبه
سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۰۸ ب.ظ
به نام آفریننده زیبایی ها
در جستجوی گبه
سال های سال است که کارم سَر و کله زدن با قاب تصویر است . نمی دانم در طول این سی سال چند قاب تصویر را ثبت و ضبط کرده ام و چند تصویر را برای ایجاد و القای مفهمومی خاص بر روی میز تدوین به یکدیگر پیوند زده ام ، اما آنچه مسلم است آن است که تعداد آن ها بیشمار است .
در طول فعالیت حرفه ای ام بارها و بارها شیفته و دلباخته ی مناظر طبیعت می شدم و با اشتیاق این مواهب بی بدیل خدا دادی را به حافظه ی دوربین می سپردم اما پس از سال ها در یک حیرت معما گونه مانده ام که چرا این همه تصویر با تمام رنگ و لعاب ، مغلوب تصاویر ذهنی دوران کودکی ام می باشند ؟! همواره با خود می اندیشم چه چیزی موجب اصالت و هویت بخشی به این تصاویر ذهنی می شود که آنها را تا این حد افسون کننده و ماندگار می نماید .
غروب یک روز بهاری است . بوی نم باران می آید . گلی سرخ در پناه یک تکه سنگ با وزش نسیم می رقصد . کوچ نشینان قشقایی بر دامنه ی یک کوه در حال گذرند. پژواک جادویی همهمه و شور زندگی از دل کوه به گوش می رسد . این تصویر ، تصویرخیال من است که پس از چندین سال بسان پولاد بر ذهنم نقش بسته است . چهل و دو سال گذشته است . ایل کجاست؟ مردمان ایل کجایند؟
نمی دانم ریشه ی این همه تعلق خاطرم به قشقایی ها از کجا نشأت گرفته است اما هرچه که بوده به سبب شناخت محمد بهمن بیگی ستاره ی بی فروغ آسمان قشقایی ، این عشق روز به روز شعله ورتر شده است .
این شور و عشق آتشین مرا بر آن داشت تا با نگارش فیلم نامه ی سینمایی در جستجوی گبه به این ایل بی همتا،بیش از پیش ادای احترام نمایم .
با احترام
امرالله محمودی
۹۶/۱۲/۲۲